رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بستر احتضار
آوریل 5, 2024۲۵ صفر
آوریل 5, 2024اینجا مدینه است پنجشنبه ۲۴ صفر سال ۱۱ هجری قمری، ۷ خرداد ۱۱ هجری شمسی ، ۲۳ می سال ۶۳۲ میلادی ┄┄┄┅
بیماری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شدت یافته است ، آن چنان که حضرت از بیماری شِکوه میکنند ؛ رسول خدا بار دیگر به حرکت سپاه اسامه تأکید میکنند ، اما لحظاتی بعد میبینند که ابوبکر و عمر و طلحه به همراه تعدادی از اصحاب که باید هم اکنون در سپاه باشند ، در خانه ایشان جمع شده اند!
رسول خدا با عتاب میفرمایند:
«چرا همراه با سپاه حرکت نمیکنید؟»
ابوبکر میگوید: من آنجا بودم و برای تجدید دیدار شما آنجا را ترک کردم
عمر عذر میآورد: دوست نداشتم خبر شما را از دیگران بشنوم
پیامبر متأثر میشوند و چند بار میفرمایند:
«سپاه اسامه را حرکت دهید؛سپاه اسامه را حرکت دهید»
گویا تنها ابوبکر به همراه چند نفر خانه پیامبر را ترک میکنند ؛ و به نظر نمیآید مقصد آنان سپاه اسامه در جُرف باشد ؛ و با وجود تأکید پیامبر اکثر آنان که باید به سپاه میپیوستند , هم چنان نشسته اند و خود را نگران نشان میدهند!
با توجه به آن که حال عمومی رسول خدا امروز – پنج شنبه – بدتر از قبل شده است ، آنان میخواهند مطمئن شوند که در نبود پیامبر ، حکومت به دست کسی دیگر – یعنی شخص امیرمؤمنان – نخواهد افتاد ؛ آری ! آنان انتظار وفات رسول خدا را میکشند؛
پیامبر خدا که چنین میبینند ، سر از بستر بیماری بر میدارند و میفرمایند:
«دوات و كَتِفی(۱) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که با تمسک به آن هیچ گاه پس از من گمراه نشوید.»
عده ای برمیخیزند تا وسایل نوشتن بیاورند اما
عمر مانع آنها میشود و میگوید: چیزی نیاورید که بیماری بر این مرد غلبه کرده و هذیان میگوید , نزد شما قرآن است و کتاب خدا ما را کافی است
برخی بر سخن رسول خدا تأکید میکنند و عدهای به طرفداری از عمر میپردازند ؛ در منزل پیامبر سروصدا بالا میگیرد ؛ طرفداران عمر با فریاد و سر و صدا مانع از اجرای دستور میشوند ؛ رسول خدا ناراحت میشوند و میفرمایند:
«از کنار من برخیزید که خانه انبیاء جای قیل و قال نیست.» عده ای می گویند : وسایل نوشتن را نیاوریم ؟ پیامبر خدا میفرمایند:
«بعد از این سخنان چیزی نخواهم نوشت ؛ تنها وصیت میکنم که با اهل بیت من خوشرفتاری کنید.» حاضران که مطمئن می شوند ، پیامبر صلی الله علیه و آله وصیت خویش را نمینویسند ، خانهٔ رسول خدا را ترک می کنند ؛ از این پس همگان در می یابند که حکومت به آسانی به امیرمؤمنان علیه السلام نخواهد رسید!دعباس عموی پیامبر پسرش فضل که همراه با امیرالمومنین و دیگر اهل بیت علیهم السلام همچنان در خانهٔ رسول خدا نشسته اند ، نگران آینده میشوند ؛
آنان میدانند که خلیفه واقعی رسول خدا جز امیرمؤمنان نیست ، اما از سوی دیگر تلاش بی وقفه توطئه گران و اهل صحیفه را میبینند ، از همین روی عباس از پیامبر میپرسد :
ای رسول خدا ، اگر امر خلافت به ما می رسد ، ما را بشارت دهيد و اگر در این راه شکست میخوریم ، ما را آگاه ساز. پیامبر رو به امیرمؤمنان میکنند و آگاهانه میفرمایند :
«شما پس از من مورد ظلم واقع میشوید.»
در انتهای همین روز ، پس از آنکه خانهٔ پیامبر خلوت میشود ، رسول خدا به امیرالمومنین میفرمایند که هدف از نگارش آن نامه چیزی جز تأکید بر ثقلین و توصیهٔ خلیفهٔ بر حق الهی – امیر مؤمنان علیه السلام – و گواهی گرفتن از حاضران نبوده است؛ (۲) عبدالله بن عباس – فرزند دیگر عباس عموی پیامبر – که ماجرای فوق را نقل میکند ، با بردن اسم پنجشنبه گریان میشود و میگوید :
«روز پنجشنبه ؟ و چه روزی بود روز پنجشنبه ؟ او ادامه می دهد : مصیبت و همهٔ مصیبت آن بود که مانع نگارش وصیت توسط پیامبر شدند.»(۳) …این ماجرا به حدی روشنگر است که در طول تاریخ ، بسیاری از محدثان و مورخان اهل تسنن که داستان قلم و دوات را نقل کرده اند ، یا نام خلیفه را حذف کرده و داستان را به صیغهٔ مجهول بیان کردند و یا جملهٔ خلیفه را نسبت به پیامبر تغییر داده اند ؛
جالب آنکه عمر بن خطاب – سال ها بعد ، در زمانی که خلافت کاملا تثبیت شده بود – به روشنی ، علت سخن خویش را – به عبدالله بن عباس – میگوید :
پیامبر در بیماری خویش میخواست به نام علی تصریح کند ، اما من به جهت محبت و حفظ اسلام ، از نوشتن آن وصیت ، جلوگیری کردم.» (۴) سپاه اسامه ، هم چنان در یک فرسخی مدینه ، بر جای خویش استوار است! ——————
در عربستان آن زمان نوشتهها را بر روی استخوان کتف شتر ، پوستهٔ درخت نخل ، سنگ صاف و پوست حیوانات مینوشتند : مجمع البحرین ۱۱۰/۵ (*) لقبی برگرفته از خطابه غدیر پیشنهاد سرچ : صحیفه ملعونه
کتاب سلیم بن قیس ۶۵۸/۲
صحیح بخاری ۳۱،۶۵،۶۶/۴ و ۱۳۷/۵
شرح نهج ابن ابی الحدید ۲۰/۱۲ @yaranemhdi