اشکها وناله های امام صادق در فراق امام زمان عجل الله فرجه
سدير صيرفي مي گويد: خدمت امام صادق علیه السلام رسيديم و ديديم كه آن حضرت بر روي خاك ها نشسته جامه اي بي يقه و آستين كوتاه بر تن كرده و همانند مادر فرزند مرده در حال گريه و زاري است. سراسر وجود او را حزن و اندوه فرا گرفته بود؛ آثار غم و اندوه در صورتش ظاهر گشته بود؛ رنگ چهرة او به كلّي دگرگون شده بود، سيل اشك از دل پر خون و قلب پر التهاب او برخاسته بود و بر گونه هايش فرو مي ريخت و در اين حال اين گونه زمزمه مي كرد:
سيدي غيبتك نفت رقادي و ضيقت علي مهادي، و ابتزّت منّي راحة فؤادي… اي آقا و سرور من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده و آسايش و آرامش را از قلبم گرفته است. سدير ميگويد:
هنگامي كه امام را اين چنين پريشان ديديم، دل هايمان آتش گرفت و هوش از سرمان پريد كه چه مصيبت جانكاهي براي حجت خدا روي داده و چه فاجعة اسفباري بر او وارد شده است. عرض كرديم: اي فرزند بهترين خلايق! چه حادثه اي بر شما روي آورده كه اين چنين سيل اشك از ديدگانتان فرو ميريزد و اشك چون باران بهاري بر چهره تان سرازير مي شود؟ چه فاجعه اي شما را اين چنين بر سوگ نشانده است؟ امام صادق علیه السلام چون بيد لرزيد و نفسهاي مباركش به شماره افتاد، آنگاه آهي عميق به پهناي قفسة سينه از اعماق دل بركشيد و به ما روي كرد و فرمود: صبح امروز كتاب جفر را میخواندم. اين كتاب را خداوند به پيامبر خويش و پيشوايان معصوم از تبار او اختصاص داده است. در اين كتاب، تولد، غيبت، درازي غيبت و ديرزيستي قائم ما و گرفتاري باورداران در آن زمان، راه يافتن شك و ترديد در دل مردم در اثر طول غيبت و مرتد شدن مردم از آيين مقدس اسلام را خواندم و ديدم كه چگونه رشتة ولايت را كه خداوند در گردن هر انساني قرار داده است، مي گسلند و از زمرة اسلام بيرون مي روند، دلم به حال مردم آن زمان سوخت و امواج غم و اندوه بر پيكرم فرو ريخت…
طوسي، محمد بن حسن، كتاب الغيبة، ص 167
آیا ما هم در فراق مولایمان اینگونه بی تابیم؟ و چقدر نمک نشناسیم ما شیعیان @yaranemhdi