روزی به حضرت خدیجه خبر رسید که مشرکان پیامبر را سنگباران کرده اند وآن حضرت به کوهها پناه برده است حضرت خدیجه سلام الله علیها با چشمانی اشڪ آلود بسوی کوهها شتافت و ندا میداد: چه کسی از آن رانده شده در راه خدا برای من خبر می آورد؟ در این هنگام جبرییل نازل شد و خدیجه سلام الله علیها را به پیامبر نشان داد و عرض کرد: فرشتگان از گریه او به گریه افتاده اند!او را صدا بزن و سلام خدا و سلام مرا به او برسان و او را به خانه ای در بهشت بشارت ده که در آن هیچ اندوه و دردی نیست. سرانجام حضرت خدیجه سلام الله علیها به همراه امیرالمومنین علیه السلام پیامبر را یافتند و به خانه باز گرداندند.
مشرکان باز به خانه آن حضرت هجوم آوردند و جایگاه پیامبر را سنگباران کردند. حضرت خدیجه که خود را سپر رسول الله قرار داده بود فریاد زد :آیا حیا نمیکنید که خانه نجیب ترین زنان قوم خود را سنگ میزنید؟ اینجا بود که مردم با شنیدن سخن این بانو پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت..
اسدالغابه ج۵ص۴۳۸ بدانیم امروز هم مولای مظلوم عالم ندای (اناالغریب) سر داده از هر گوشه و کنار او را با عصیان و گناه سنگ میزنند و او را راهی بیابان تنهایی کرده اند. دستان مهربانش را خونریز معرفی میکنند و با تهمت و افترا قلب رئوفش را به درد می آورند. آنان که صاحب قلم و بیان اند از مظلومیت او دم نمیزنند…. ما تمام اعتبار خویش را مدیون اوییم ادعای محبت و یاوری آن حضرت را داریم اما در وادی عمل، او را تنها گذاشته و فراموش کرده ایم
آیا همچون خدیجه لحظه ای در فراق و مظلومیت حجت زمانمان اشکی ریخته ایم؟ آیا برای یافتن او و رسیدن به محضرش تلاشی نموده ایم؟ آیا تابحال برای دفاع از مولایمان از ثروت و آبروی خود هزینه ای کرده ایم؟ . مولای ما در زندان غیبت و غربت به سر میبرد و با اشک و آه مانوس است. آری؛اگر قدری از وفاداری این بانوی باعظمت در وجود ما بود مولایمان علی علیه السلام در وصف غربت فرزندش اینگونه نمیفرمودند: صاحب این امر،همان رانده ،آواره بی کس و تنهاست. بحارالانوار ج۵۱ص۱۲۰ @yaranemhdi