محمّد بن ابي کثير کوفی می گويد: هميشه نمازم را با لعن بر ابوبکر و عمر آغاز کرده و به پايان می بردم. شبی در خواب پرنده ای را ديدم که با او ظرفي از جواهر بود، و درون آن مادّه ای قرمز رنگ شبيه «خَلُوق» [ عطری که از مشک و زعفران ساخته می شود ] بود. پرنده بر مزار پيامبر صلی الله عليه و آله فرود آمد و ابوبکر و عمر را از ضريح خارج کرد و آن دو را با آن عطر خوشبو کرد، سپس آن دو را به ضريح بازگرداند و پرواز کرد. من از اطرافيانم پرسيدم: اين پرنده چه بود؟ و اين عطر را برای چه استعمال کرد؟
گفتند: اين پرنده فرشته ای است که هر شب جمعه برای خوشبو کردن آن دو به اين مکان می آيد از اين رؤيا بسيار ناراحت شدم. صبح که شد،(بر خلاف عادت هر روز) آن دو را لعن نکردم و نزد امام صادق عليه السلام آمدم.
وقتی امام صادق عليه السلام من را ديد، خنديد و فرمود: آن پرنده را ديدي گفتم: بله ای سرور من! حضرت فرمود: هرگاه خوابی ديدی که تو را ناراحت کرد اين آيه را بخوان : ﴿إِنَّمَا النَّجْوىٰ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ (سوره مجادله، آيه 10)
به خدا سوگند! آن پرنده، فرشته ای نيست که برای اکرام و گراميداشت ابوبکر و عمر مأمور شده باشد بلکه فرشته ای است که بر شرق و غرب عالم گماشته شده است تا هر کجای عالم کسی را ظالمانه بکُشند، خون او را برگيرد و بر گردن ابوبکر و عمر بياويزد، زيرا آن دو هميشه سبب هر ظلمی بودند که اتفاق مي افتاد، (و اين تا قيامت ادامه دارد…)