آنگاه که مولای مظلوممان امام زمان علیه السلام، حقیقت آیه «کهیعص» را بیان می فرماید
سعد بن عبد اللَّه قمّى نقل می کند: سؤالاتی داشتم و لذا همراه با احمد بن اسحاق قمی به محضر ابومحمد حضرت عسکری علیه السلام در سامرا مشرّف شدیم. بر زانوی راست آن حضرت، بچه ای نشسته بود که در خلقت و منظر، مانند ستاره مشتری بود. ابومحمّد عليه السّلام به من نظر كرد و فرمود: اى سعد! تو براى چه آمده اى؟ گفتم: احمد بن اسحاق مرا به ديدار مولايمان تشويق كرد. فرمود: سؤالاتی داشتی، از نور چشمم بپرس!
و آن پسر بچه گفت: از هر چه مى خواهى بپرس. عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! تأويل آيه «كهيعص» چيست؟ فرمود: اين حروف از اخبار غيبى است كه خداوند، زكريّا را از آن مطّلع كرده است و بعد از آن، داستان زکریا را به محمّد صلّى اللَّه عليه و آله بازگو کرده است و آن داستان از اين قرار است: زكريّا از پروردگارش درخواست كرد كه اسماء خمسه طيّبه را به او بياموزد و خداوند متعال، جناب جبرئيل را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعليم داد. زكريّا هرگاه محمّد و علىّ و فاطمه و حسن را ياد مى كرد، اندوهش برطرف مى شد و گرفتاريش زايل مى گشت، امّا وقتی حسين را ياد مى كرد، بغض و غصّه گلويش را مى گرفت و مى گريست و مبهوت مى شد. روزى گفت: بار الها! چرا وقتى آن چهار نفر را ياد مى كنم آرامش مى يابم و اندوهم برطرف مى شود، امّا وقتی حسين را ياد مى كنم اشكم جارى مى شود و ناله ام بلند مى شود؟ خداى تعالى او را از داستان حسین علیه السلام آگاه كرد و فرمود: «کهیعص، فَالْكَافُ اسْمُ كَرْبَلَاءَ، وَ الْهَاءُ هَلَاكُ الْعِتْرَةِ، وَ الْيَاءُ يَزِيدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَيْنِ علیه السلام، وَ الْعَيْنُ عَطَشُهُ، وَ الصَّادُ صَبْرُهُ» «كهيعص» و كاف اسم كربلاست و هاء رمز هلاك عترت است و ياء نام يزيد ظالم بر حسين عليه السّلام است و عين اشاره به عطش، و صاد نشان صبر اوست. وقتی زكريّا اين مطلب را شنيد، نالان و غمين شد و تا سه روز از محل عبادتش بيرون نيامد و به كسى اجازه نداد كه نزد او بيايد و گريه و ناله سرداد و نوحه او چنين بود: بار الها! از مصيبتى كه براى فرزند بهترين خلايق خود تقدير كرده اى، دردمندم. خدايا! آيا اين مصيبت را به او نازل مى كنى؟ و آيا جامه اين مصيبت را بر تن علىّ و فاطمه مى پوشانى؟ و آيا اين فاجعه را در ساحت آنها فرود مى آورى؟ و بعد از آن مى گفت: «بار الها! فرزندى به من عطا كن تا در پيرى چشمم به او روشن شود و او را وارث و وصىّ من قرار ده، و منزلت او را نزد من مانند منزلت حسين قرار بده. سپس وقتی او را به من ارزانى داشتى، مرا شيفته او گردان. آنگاه مرا دردمند او گردان همچنان كه حبيبت محمّد را دردمند فرزندش گرداندى.» پس خداوند، يحيى را به او داد و او را دردمند وى ساخت.