وقتی خانهات دیوار به دیوار مولا علی و قلبت برای امام زمانت میتپد…
خانهاش ديوار به ديوار صحن اميرالمؤمنين بود. به ناگاه مريض شد و بعد از مدتي هر دو پايش مثل چوب خشكيد و خانهنشين شد. چون نميتوانست كار كند، فقر و فقیرتر شد و زن و بچهاش روزگار سختي را ميگذرانيدند.
شبی برقی به ذهنش زد و به خاطرش آمد؛ مگر خداوند در قرآن مجيد نفرموده: وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد. ما از شاهرگ گردن به آدمي نزديكتريم. ( سورهي ق، آيهي 16) پس به سختی وضو گرفت و با درد، دو ركعت نماز خواند و دستش را به آسمان گشود و گفت: “خدايا اين دنيا صاحبي دارد. از تو ميخواهم كه مرا به وسليهي او شفا دهي! ” چیزی نگذشت که همسر و فرزندانش از خواب بيدار شدند، و نوري را دیدند که زمين و آسمان را روشن كرده بود، وقتی پرسيدند: چه خبر است؟
پاسخ داد : ” الان فريادرس بيچارگان، حضرت صاحب الزمان عليه السّلام كنار بسترم آمد و به من فرمود: اي حسين مدمل، برخيز! ” عرض كردم نميتوانم. پس در كمال محبت و مهرباني دستم را گرفت و مرا بلند كرد در حالی که هيچ گونه درد و مرضي نداشتم.
بحار الانوار، ج52
اگر دیوار به دیوار خانهی علی هم باشی، قلبت باید برای امام زمانت بتپد تا عاقبت به خیر شوی!